همراهشدن این فرایند با سایر چالشهای اقتصاد کلان شامل رشد کسری بودجهٔ بخش عمومی، انبساط مستمر تقاضای کل، رشد نسبت نقدینگی به تولید، خالص خروج پیوستهٔ پسانداز ناخالص داخلی به بازارهای دارایی بینالمللی (ارز، طلا، مستغلات، و رمزارز)، و نیز نبودِ شفافیت جریان وجوه نقدی در بازار ارز به تشدید نااطمینانی، رشد تقاضاهای احتیاطی و سوداگرانه در این بازار، و لذا افزایش بیشتر نرخهای برابری اسعار منتهی شده است. محدودیتهای سمت عرضهٔ اقتصاد (عدم رشد متناسب صادرات غیرنفتی و محدودیت ظرفیتهای بومی جایگزینی واردات) و بهبودنیافتن متناسب تراز حساب حساب جاری، سبب شده است که این افزایش صرفاً تأثیرات پایدار انتقالی تورمی در بازارهای عوامل تولید، کالاها، و نیز بازارهای مالی کشور داشته باشد؛ بهطوریکه حتی در شرایط رفع چالشهای ناظر بر تحریم و روابط کارگزاری مالی بینالمللی نیز امکان تعدیل تأثیرات تورمی یادشده وجود نخواهد داشت.
همزمانی تکانههای تحریم با نبود تعادلهای ساختاری اقتصاد کلان و نااطمینانی در بازار ارز موجب شکلگیری چرخهٔ باطل افزایش شکاف تورمی، کاهش قدرت خرید پول ملی، استمرار خالص خروج سرمایه از اقتصاد ملی، و نیز کسری مضاعف شکاف پسانداز ناخالص داخلی (در شرایط سلطهٔ مالی) در اقتصاد ایران شده است. این تحولات در کنار چالشهای مختلف زیرساختی (نبود انطباق نظام بانکی با مقررات سلامت مالی و نظارت احتیاطی بینالمللی، فقدان دسترسی به سامانههای پرداخت و تسویهٔ خارجی، نبود دسترسی به منابع احتیاطی نهادهای مالی بینالمللی، نبود پوشش ریسکهای اعتباری بانکهای داخلی توسط مؤسسات بیمهٔ اعتباری بینالمللی، دسترسی محدود بانکهای داخلی به خدمات ارتباط مالی بینالمللی سوئیفت)، نهادی (نداشتن فعالیت مؤسسات حسابرسی و رتبهبندی بینالمللی جهت ارتقای شفافیت صورتهای مالی و ممیزی مؤسسات مالی و اعتباری)، و ابزاری (عرضهنشدن محصولات پوشش ریسک نوسانات نرخ ارز) موجب افزایش مضاعف نااطمینانی و تکانهپذیری بازار اسعار در اقتصاد کشور شده است. علاوهبراین، ضعف ظرفیتهای مداخله (ترکیبی از ابزارهای سیاستی و غیرسیاستی) نیز موجب تشدید احتمال و انتظار بروز تکانههای مقطعی در بازار اسعار شده که مستقیماً روند بازگشت منابع از بازارهای مالی به بخشهای حقیقی و همچنین رشد پایدار غیرتورمی اقتصاد کلان را دچار اخلال ساخته است.
در مجموع، نرخهای اسمی و حقیقی اسعار در اقتصاد ایران بهعلت روند مستمر نرخهای سود واقعی منفی، عملاً از جانب فعالان اقتصادی بهعنوان لنگر انتظارات تورمی و متغیر کلیدی مؤثر در خالص جریان وجوه میان بخشهای حقیقی و مالی شناخته میشود. این امر از یکطرف در وضعیت مؤلفههای سلامت مالی تراز پرداختها و پایداری بازار ارز اثرگذار بوده و از طرف دیگر، موجب تغییرات همسو بر بازار کالاها و داراییهای مالی و غیرمالی اقتصاد شده است. در همین راستا، تکانههای ادواری ناشی از رشد شدید نرخ ارز در چرخهٔ نخست موجب انتقال منابع مالی و تقاضای معاملاتی از بخشهای مولد حقیقی (بخشهای تولیدی محصولمحور) بهسمت بازارهای دارایی (سهام، مستغلات، طلا، و ارز) و در چرخهٔ دوم نیز از بازارهای سرمایه بهسمت بازارهای ارز و طلا (تقاضای سوداگرانه) شده است که مستقیماً ثبات مالی و رشد پایدار اقتصاد کلان را دچار اخلال ساخته است. به بیان دیگر، روند تغییرات نرخ ارز و نااطمینانیهای مربوط به آن با تضعیف بازار عوامل و انبساط نامتناسب خالص منابع ورودی به بازارهای مالی، تأثیرات اختلالزا در سازوکار تخصیص منابع (عوامل تولید و منابع مالی) داشته است که میباید در فرایند سیاستگذاریهای مالی-پولی مورد هدفگذاری مجدد قرار گیرد.
برای دریافت گزارش اینجا کلیک کنید.